جعبه یواشکی ها

با همچون تویی قصه ها توانم نوشت ... (شاملو)

جعبه یواشکی ها

با همچون تویی قصه ها توانم نوشت ... (شاملو)

گاهی به آسمان نگاه کن . من آسمان هستم .

جناب خدا 

اینکه هوای منو داری و بهانه گیری هام خسته ات نمی کنه عاشقتممممم

 دیروز تو رو دیدم تو چای بهار نارنجی که فرشته درست کرده بود،تو تمام نوازش های هانیه ، حتی تو پانتومیم های مهدیه تا من بخندم ، تو خواهش های خانم مهناز .

تو رو دیدم تو مهربونی آقای رئیسم که دوست نداشتم منو ببینه بس که اوضاعم بد بود . 

تو رو دیدم وقتی نیکو و حمید از کارشون زدن و اومدن کنارم باشن 

من واقعا تو رو می بینم جناب خدا




مرا گفنی بدر پرده دریدم   

مرا گفتی قدح بشکن شکستم  

مراگفتی ببر از جمله یاران 

بکندم از همه دل در تو بستم 


ته ته ته دل همه آدما  یه جایی هست که یه حرفهایی هست که نمیشه گفت یا اصلا کلمه ای پیدا نمی شه برای گفتنش 

اولا که مولوی عزیزم تو اون حرفا رو به بهترین حالت ممکن پیدا کردی و گفتی  . من ازت سو استفاده می کنم . وقتی شعر تو رو می زارم یعنی همون حرفای ته دلم.مرسی مولوی جان 

دوما بهترین حال خوب زمانی هست که کسی حرفاتو  وقتی که به لکنت می افتی و نمی تونی بگی ، متوجه بشه و از عذاب تکلم رها بشی. 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.