جعبه یواشکی ها

با همچون تویی قصه ها توانم نوشت ... (شاملو)

جعبه یواشکی ها

با همچون تویی قصه ها توانم نوشت ... (شاملو)

هوالرفیق

دیروز از سر استیصال قران بالای تخت را باز کردم و از تو خواستم با من حرف بزنی

یادت هست چجوری منت کشیدم والتماس کردم که اره  درسته من بدم و کلی از این حرفا اما تو مرام تو نیست منو ول کنی به امان خدا

بعد برای یه موضوع باز کردم

انسان از عجله افریده شده  اما به زودی ایات خودم را نشان میدهم .

دلم ارام شد

حتی ترجمه قران های دیگه از اون ایات عذاب بود ولی من دلخوش به همون ترجمه هستم

شاید خواستی به همه هشدار بدی ولی دل منو اباد کنی

مثل رعد و برق

ترسناک برای همه و نوید برای گل ها

رفیق ترینم

استخوان ترکاندن درد دارد .

زایمان درد دارد اما شیرین است و

زایمان یک جنین ناقص و مرده درد که دارد هیچ جان کندن هم دارد

کنارم باش

یا معجزه کن این جنین سالم به دنیا بیاید یا لاتحمل ما لا طاقه لنا به باش باز هم

و من دوباره عاشقت شدم

صدای رعد و برق امد

پیام آمد

الهی دوباره شکر

امیدوارم

نا امید نشوم جان خودت و خودم

پ.ن:

نا امید شدم . یعنی اینها همه برداشت من بوده . شکسته شده و قابل پیوند نیست . جنین من مرده . خدایا به دادم برس .

همه اینها هست . دستم را به دیوار توکلی که دیگه خیلی ندارم تکیه میدهم تا خانه

دلت میاید مرااینطور ببینی ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.