جعبه یواشکی ها

با همچون تویی قصه ها توانم نوشت ... (شاملو)

جعبه یواشکی ها

با همچون تویی قصه ها توانم نوشت ... (شاملو)

خدا دانایان را دوست دارد

دانایی ات مرا به سادگی  ترغیب می کند 

دلواپسی ات مرا به حواس پرتی مشتاق تر 

و تو می مانی و عذاب وجدان که بروی یا بمانی و مراقبم باشی 


هو الرفیق

تو فرانسوی به جای اینکه بگن من دلتنگ توام ، میگن :" te me manques"

 یعنی تو از من گم شدی... 

بهتر  از این نمیشه گفت

پ.ن1: دلتنگی می تونه دلتنگی حرف زدنت باشه یا اخم کردنت یا .... هر چی که مربوط به تو باشه وقتی کم بشه دلتنگی میاره 


هوالرئوف

جنگ بود و   بوی باروت و عطر گل های پرپر در کنار اتوبوس های ایران پیما با دود اسپند و بلندگو هایی گه "ای لشگر صاحب زمان آماده باش آماده باش " را مدام فریاد
می زنند. 

من ایستاده ام روبرویت و بی اعتنا به نگاه دیگران و با گستاخی پر غروری در برابر چشم  غره های مادرت چفیه ات را می بویم و برایت شعر  می خوانم .

تو مثل کوه نجیبانه سر به زیر  انداخته ای و گوشه چادرم را گرفته ای و می گویی .....

اتوبوس حرکت کرد .

من زنده نبودم .

فقط می دانم بعد تو همه چفیه ها را می بویم 

و 

گلی گم کرده ام می جویم او را .....

( برای همه لیلی های سرزمینم که جنگ معنی دیگری برایشان دارد) 

هوالحبیب

بی قرارتوام و در ...

دخترک را سرگرم هر کاری می کنم باز بهانه جویی دارد نمی داند چه می خواهد فقط بی قرار است.شاید هم می داند اما نمی تواند بگوید. باید در دعا ها فرازی بگذارند که اللهم العن به تمام دردهای ناگفتنی و تا قیامت لعن کنن تمام گفتنی های نا گفتنی پر درد را 

باید دست دخترک را بگیرم بنشانم روبروی خودم و الکی حرف بزنم تا مجبور شود به حرف زدن . از لابه لای حرفهایش دردش را شاید فهمیدم .

پ.ن1: قدیما هر وقت خیلی مستاصل می شدم دو  شنبه یا سه شنبه می رفتم امامزاده محمد  . مطمئنم کسی در آن اطراف نمی شناسد مرا مخصوصا که با لباس غیر اداری هم باشم . 

پ.ن2: الان امامزاده محمد  خون من خیلی پایین امده و شاید هفته بعد  برم .

سر مزار یه شهید که نمی شناسم بشینم و دل سیر گریه کنم و اصلا فریاد بزنم که خدایا به آبروی این آدمای عزیز مراقب باش من دلم خطا نره و اصلا هر چی هست بمونه تو همین دلم . مبادا ابراز کنم . 

پ.ن3: و اصلا می خوام یه کار خطرناک کنم . هر  آشنایی را همان جا دیدم هر چی تو دلم بود رو بهش بگم . یا اصلا هر چی شنیدم رو همون جا بزارم بیام 

یه حجم از فضا ایجاد کنم که بعد اومدنم  هیچ چی ازش رو با خودم نیارم و همون جا بزارم . هیجان انگیزه و وااااای که چه ریسکی می کنم . 

زندگی خیلی آروم همون مردن هست . یه جایی باید شوک داد به زندگی . 

بسم الله

سلام 

باید می نوشتم .

رودها متوقف نمی شوند فقط می توان مسیرشان را تغییر داد. نمی توانم ننویسم فقط می شه جای دیگه ای  بنویسم. 

هیچ کس از نزدیکانم از اینجا خبرندارد فعلا 

مگر خیلی خاص باشند که  فعلا به کسی نگفته ام 

علی ایحال نوشته های قبلی رو اینجا میارم 

حال عجیبیه  

مثل خریدن خونه جدید

یا دوستی تازه داشتن یا هر چی 

حال عجیب و خوب

آماده میشوم 

دوباره 

برای زندگی کردن 

اعتراف می کنم من به این راحتی ها عزمم جزم نمیشه ولی وقتی که اراده کنم هیچ چی مانع نمیشه 

اما استارت اراده به انگیزه نیاز داره 

من فقط باید دلم انگیزه داشته باشه تا دوباره شروع کنم برای هر کاری

تمام آدم هایی که می تونن  به من انگیزه تزریق کنن رو دوست دارم و بقیه رو بیرون می ریزم 

دوباره داستان می نویسم 

روایتی دراماتیک  

اصلا اینجا هر چی دوست دارم می نویسم بدوووووون   هر گونه خود سانسوری